در بهار اخلمد زیبایی غوغا می کند بهر هر گل بلبل آوازی مهیا می کند
آب در میهمانی رود بوسه بر سنگ می زند سنگ هم از بوسه آب نغمه بر پا می کند
آبشارهای قشنگش می خروشد روز و شب این همه آب از کجا؟ ما را معما می کند
کوه ها در اوج قامت، استوار و مهربان بهر ما سوی خدا شادی تقاضا می کند
در سلام صبح خورشید برزخ رعنای ده سایه هم از لطف او احساس گرما می کند
من بیاموزم سخاوت را ز هر برگ درخت که برای قطره باران شکر دریا می کند
سروده برادر عزیز حسین پروازی
ناز نفست حسین جان